دغدغه‌ها و یادداشت‌ها

اللهم عجل لولیک الفرج

دغدغه‌ها و یادداشت‌ها

اللهم عجل لولیک الفرج

۱۰ مطلب با موضوع «اخلاقی :: اخلاق عرفانی» ثبت شده است

مراحل سیر و سلوک عرفانی:

از 5 مرحله تا 100 مرحله گفته شده است. در این جا 7 مرحله کلی گام های عرفانی بیان می گردد.

یقظه« بیداری» ، توبه، تقوا، تخلیه، تحلیه، تجلیه، لقا «فنا»

مرحله اول: یقظه« بیداری»

بیداری از خواب غفلت منظور است. برخی می گویند منتظرم تا در زندگی ام اتفاقی بیفتد! چنین افرادی بدانند هیچ اتفاقی نخواهد افتاد و همچنان انسان غرق گناه خواهد ماند. قرآن کریم می فرماید: «قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ ؛ ای پیامبر بگو: من ما را به یک چیز موعظه می کنم: این که برای خدا به پا خیزید.» سبأ، 46

چگونه از خواب غفلت بیدار شویم؟ دقت در نعمت های الهی، دقت در زنگارهای گناهان، دقت در این که فرصت ها می گذرد و شب و روز در پی هم می ایند و می روند و منتظر ما نمی مانند.

مرحله دوم: توبه

یک حالت پشیمانی ایجاد شود. چگونه؟ متوجه شویم که گناه ما را از یاد خدا و از مسیر جدا می کند. متوجه شویم که هنگام گناه ، شادمان شده ایم و این شادی با رضایت خدا منافات دارد. دقت کنیم که اصلا تلاش نکرده ایم تا گناه را ترک کنیم.

مرحله سوم: تقوا

پس از انجام توبه ، روح خشیت و تقوا درونش ایجاد گردد. تقوا یعنی نگهداری خود از بدی و گناه. یعنی پرهیز از محرمات . تقوا ترس از خدا نیستف بلکه ترس از عذاب خداست. تقوا یک حالت قلبی، یک ملکه نفسانی مثبت و یک فضیلت اخلاقی است. آیه قرآن می فرماید: فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ ؛ تا جایی که می توانید تقوا پیشه کنید. تغابن، 16.  خطبه همام در نهج البلاغه یا همان خطبه متقین در همین زمینه است.

طبق روایتی از امام صادق تقوا سه درجه است: تقوای عام(ترک محرمات و گناهان) تقوای خاص(ترک شبهات) تقوای خاص الخاص( گاهی امور حلال را هم ترک می کنیم)

امام صادق علیه‌السلام: التَّقوی عَلی ثَلاثَةِ اَوجُهٍ:تَقوی بِاللهِ وَهُوَ تَرکُ الحَلالِ فَضلاً عَنِ الشُّبهَةِ، وَهُوَ تَقوی خاصِّ الخاصِّ؛ وَتَقوی مِنَ اللهِ تَعالی وَهُوَ تَرکُ الشُّبهاتِ فَضلاً عَنِ الحَرامِ، وَهُوَ تَقوی الخَاصِّ؛ وَتَقوی مِن خَوفِ النَّارِ وَالعِقابِ وَهُوَ تَرکُ الحَرامُ، وَهُوَ تَقوی العامِ؛  تقوا سه‌گونه است: اول، تقوا از خوف آتش و عذاب که همان ترک حرام باشد و در واقع تقوای عوام است. دوم، تقوای از خدا (نه از خوف جهنم) که ترک شبهات است و این مرتبه تقوای خواص است. سوم، تقوای فی الله و آن ترک حلال برای دچار نشدن به شبهات است. (مصباح الشریعة،باب 83، ص38)

مرحله چهارم: تخلیه

تخلیه یعنی خالی نمودن نفس و روح از رذیلت ها. یعنی زدودن دل از رذایل اخلاقی تا دل آماده شود برای ورود فضایل اخلاقی. یعنی در راه ترک گناهان بکوشد. تا زمانی که حسادت و کینه و نفرت و بخل و طمع و خودخواهی از دل نرود، عشق و مهربانی و سخاوت و ایثار جایی نخواهند داشت.

                 ما درِ خلوت به روی غیر بستیم          از همه باز آمدیم و با تو نشستیم

مرحله پنجم: تحلیه

آراستن دل و قلب و درون به فضایل اخلاقی، تمرین بر کسب فضیلت های اخلاقی. کوشش در راه اطاعت دستورات الهی. زمانی که لشکریان جهل از دل رفتند، نوبت ورود لشکریان عقل است.(برای مطالعه بیشتر رجوع کنید: اصول کافی، جنود عقل و جهل)

مرحله ششم: تجلیه

حاکمیت و تجلی نور الهی بر دل، انجام واجبات و ترک محرمات + انجام مستحبات و دوری از مکروهات تا اندازه ممکن. به تعبیر علامه حسن زاده آملی، این مرحله یعنی توجه کامل به احکام فقهی و رساله عملیه.

مرحله هفتم: لقا/ فنا

حدیث قدسی/ خداوند متعال می فرماید: من در جهان نمی گنجم، این جهان مخلوق من است. اما اگر می خواهی جایی برای من پیدا کنی، آن دل« قلب» مومن است. بحار، ج3، ص 55

انسان به این مرحله که رسید،  ذوب در خدا می گردد. به این مرحله که رسید، نه اندوهی از گذشته بر دل دارد و نه استرس آینده دارد. سرشار از آرامش است. قران کریم می فرماید: أَلا إِنَّ أَوْلِیَاء اللّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ ؛ آگاه باشید که دوستان خدا نه بیمى بر آنهاست و نه اندوهگین مى‏شوند.(یونس، 62)

مولای عارفان و متقین امام علی علیه السلام می فرماید: مَا رَأَیْتُ شَیْئًا إلَّا وَ رَأَیْتُ اللَهَ قَبْلَهُ وَ بَعدَهُ و مَعَهُ وَ فِیهِ؛ به هیچ چیز نظر نینداختم، مگر این که خدا را پیش از آن ، و پس از آن، و همراه آن، و درون آن مشاهده کردم.( فیض کاشانی ، عین الیقین ، ج 1 ، ص 49 )

انسان به این مرحله که رسید یعنی به لقا که رسید، یعنی به فنای فی الله که رسید و فانی شد در خداوند، آن گاه می شود گوش خدا و خدا هم می شود گوش او.  او می شود چشم خدا و خدا هم می شود چشم او. او می شود زبان خدا و خداوند هم می شود زبان او؛ یعنی او هر آنچه که مورد رضایت خداستف می بیند و می شنود و می گوید، و در مقابل خداوند هم هر آنچه مورد رضایت اوست برایش مهیا می کند.

امام باقر علیه السلام به نفل از پیامبر صلی الله علیه و آله در شب معراج و از زبان خداوند متعال: کُنْتُ إِذاً سَمْعَهُ اَلَّذِی یَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ اَلَّذِی یُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ اَلَّذِی یَنْطِقُ بِهِ وَ یَدَهُ اَلَّتِی یَبْطِشُ بِهَا إِنْ دَعَانِی أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِی أَعْطَیْتُهُ ؛  گوش او شوم که با آن بشنود و چشم او شوم که با آن ببیند و زبانش شوم که با آن بگوید و دستش شوم که با آن برگیرد، اگر دعا کند به درگاهم اجابتش کنم و اگر از من خواهش کند، به او ببخشم.( کافی، ج2 ، کتاب الإیمان و الکفر‏‏)

در مقابل بحث فنای فی الله و لقای خدا، بحث فریب خوردگان شیطان مطرح است که آنها کارشان به جایی می رسد که شیطان با چشم آنها می بیند و با زبان آنها سخن می گوید. امام علی علیه السلام( خطبه هفتم نهج البلاغه) می فرماید:   اتَّخَذُوا الشَّیْطَانَ لِأَمْرِهِمْ مِلَاکاً وَ اتَّخَذَهُمْ لَهُ أَشْرَاکاً فَبَاضَ وَ فَرَّخَ فِی صُدُورِهِمْ وَ دَبَّ وَ دَرَجَ فِی حُجُورِهِمْ فَنَظَرَ بِأَعْیُنِهِمْ وَ نَطَقَ بِأَلْسِنَتِهِمْ فَرَکِبَ بِهِمُ الزَّلَلَ وَ زَیَّنَ لَهُمُ الْخَطَلَ فِعْلَ مَنْ قَدْ شَرِکَهُ الشَّیْطَانُ فِی سُلْطَانِهِ وَ نَطَقَ بِالْبَاطِلِ عَلَى لِسَانِهِ ؛ شیطان را برای خود الگو قرار دادند و شیطان آنها را شریک خود قرار داد و در سینه آنها جا و مکان گرفت و با ملایمت با آنها آمیزش کرد و با چشم آنها نگریست و با زبان آنها صحبت کرد و به وسیله آنها بر لغزش ها مسلط و سوار شد و زشت ترین خطا ها را در نظر آنها زیبا جلوه داد . فعل آنها مانند فعل کسی است که شیطان در قدرت او شریک شده باشدو با زبان او باطل را بر زبان آورد.


حسین حاجی پور


شیوه و رویکرد اخلاق عرفانی:


این رویکرد و نظام اخلاقی بر محور دل و محبت استوار است. بر محور مبارزه با نفس ، و بر مبنای سیر و سلوک استوار است.


دو دیدگاه کلی درباره عرفان اسلامی:


دیدگاه اول: عرفا پای بند احکام شریعت بوده اند و حق گرا بوده اند.


دیدگاه دوم: عرفان یعنی تصوف. یعنی عدم پای بندی به احکام شریعت ، خود محور بودن، عدم تعقل. این دیدگاه می گوید: عرفان تصوف، برخاسته از عرفان هند و عرفان مسیحی بوده است و آن دو عرفان (هند و مسحیت) عزلت نشین و دور از مردم را روش زندگی خود می دانسته اند.




توضیح اصطلاحات اخلاق عرفانی:


  • اخلاق: هدایت کننده انسان به سمت بهترین رفتار. هدایت کننده انسان به سمت بهترین منش، و شخصیت و ساختار

  • عرفان: در توضیح این اصطلاح گفته شده که چهار راه دریافت و شناخت وجود دارد.

    اول: حس و تجربه که خطا می کند. دوم: عقل. سوم: عرفان یا کشف و شهود. چهارم: وحی و الهام


منظور از راه سوم که عرفان است؛ یعنی عرفان عملی؛ زیرا عرفان دو گونه است: عرفان نظری و عرفان عملی.


عرفان نظری مثل مباحث وحدت وجود(وجود مطلق)، فیض، انسان کامل، اسم اعظم، و ...


عرفان عملی یعنی سلوک عرفانی یعنی تجربه عرفانی.


  • تجربه عرفانی: لحظاتی برای انسان ها رخ می دهد که حقیقت عالم را می بینند ، یا حداقل بخشی از حقایق را نشانشان می دهند. پرده ها و حجاب ها کنار می رود و حقایق دیده می شود. عالم در هم تنیده است. انسان در هم تنیده است: ( حس، خیال، شهود) شهود با خواب متفاوت است.شهود در بیداری است. فیلم های هالیوودی بسیار تلاش کرده اند تا بحث شهود و مکاشفه را به تصویر بکشند.


دو نکته درباره تجربه عرفانی:


اول: عارف، حقایق را می بیند. اکنون که می خواهد به دیگران انتقال دهد، چگونه انتقال بدهد و بیان نماید؟ در واقع تجربه ای رخ داده و اکنون در مقام بیان است. ( مقام تجربه عرفانی- مقام بیان)


تجربه عرفانی اش دقیق است؛ یعنی پرده ها و حجاب ها کنار رفته و او دقیق حقیقت را دیده است. اینجا خطا نیست و صحیح و دقیق است. اما در هنگام انتقال و بیان مطلب به دیگران، تأملات شخصی تأثیر می گذارد و امکان خطا در بیان وجود دارد.(بحث عرفان با بحث وحی متفاوت است. پیامبران در دریافت وحی و در انتقال وحی معصوم هستند. ضمن آن که در اینجا عارف یک مشاهده ای می کند، اما وحی علاوه بر شهود، در حال دریافت کلام خداست.)


دوم: عارف همه تجربه های عرفانی اش را نمی گوید و انتقال نمی دهد. موقعیت جامعه را در نظر می گیرد. ولی اگر موقعیت سنجی نکند و بگوید شطحیات خواهد داشت. شطحیات سخنانی است که ظاهرش خلاف شرع است. شطحیات به خاطر عدم ظرفیت بالای عارف رخ می دهد. مثل ماجرای منصور حلاج که می گفت انا الحق. اما استاد معظم علامه جوادی آملی در کتاب شمس الوحی تبریزی می گوید: علامه طاطبایی عارفی بود که شطحیات نداشت.


تجربه عرفانی و چند ویژگی مشترک:


والتر ترنس استیس، یک فیلسوف تجربه گرا و طبیعت گرای انگلیسی است. وی به مباحث نظری و عرفان علاقه داشته و تحقیقاتی در این زمینه داشته است. استیس در طول پژوهش هایش بر روی کسانی که تجربه عرفانی داشته اند، چند ویژگی را در همه آنها مشترک می بیند که در ادامه می آید. البته پژوهش های او در فضای تجربه های عرفانی مسیحی و هندوست و اثری از تجربه های عرفای اسلامی در تحقیقاتش یافت نمی شود. اما بهر حال ویژگی های مشترک تجربه های عرفانی مورد ملاحظه او موارد زیر هستند:


  1. عارف همه چیز را یکی می داند.(وحدت وجود) همه چیز، یکی است. یک وجود بیشتر نیست و این وجود در مظاهر مختلف تجلی کرده است.

  2. واحد همه جا حضور داشت

  3. احساس می کند همه آنچه را که می بیند، واقعیت دارد(احساس واقعیت داشتن تجربه های خود)

  4. احساس نشاط، خشنودی، وجد، ابتهاج

  5. احساس مقدس و متعالی؛ احساس می کند این تجربه از طرف خداست. از عالم والاست.

  6. متناقض نمایی؛ گزارش آنها از تجربه های عرفانی غیر منتظره و ناباورانه است.

  7. در قالب الفاظ نمی گنجد. ناگفتنی است.


نکته : البته این که چقدر این موارد صحیح است، باید به عرفان اسلامی و عرفای اسلامی مراجعه نمود و از دیدگاه آنها مورد تحلیل و بررسی قرار داد.




حسین حاجی پور


ضرب المثل معروفی است که می گوید: بسیار سفرباید تا پخته شود خامی. واقعا سفر، کوله باری از تجربه را نصیب انسان می کند.
سفر دستاوردهای زیادی دارد، مثل: عبرت گیری از گذشتگان، آشنایی با آداب و رسوم مردم مختلف، تغییر روحیه و...
البته اما این ها سفرهای بیرونی و سیاحت های آفاقی است. سفر دیگری نیز وجود دارد به نام سفر درونی و انفسی. خوشا به حال کسانی که درکنار سفر آفاقی، سیر انفسی هم دارند و بامراجعه مستمر و همیشگی به خویشتن،فرآیند خودشناسی پیوسته دارند و از این رهگذر خدای خویش را شناخت پیدا می کنند.


حسین حاجی پور


گاهی می اندیشم چرا ما کمتر دنبال مراقبت اعمال خویش هستیم؟ اما خیلی زود به پاسخ دست می یابم که چون از خویشتن غافل شده ایم. حسابرسی خود را رها ساخته ایم و به روزمرگی گرفتار آمده ایم. در چنین وضع آشفته و بدون برنامه ای قطعا به سمت مواظبت و مراقبت کشش نخواهیم داشت.بلکه برعکس هرچه محاسبه پر رنگ تر باشد، نمود مراقبت بیشتر خواهد بود.


حسین حاجی پور


بیشترین سخنی که در فضیلت شماری حضرت ابی الفضل العباس بیان می شود، ادب آن بزرگوارهنگام حضور در شط فرات است.
نکته مهمی در اینجا قابل توجه است:
اول آن که قمربنی هاشم به هیچ وجه قصد آب خوردن نداشت نه آن که بخواهد آب بخورد و به احترام تشنگان ادب ورزد و آب نخورد،بلکه به تعبیراستادجوادی آملی آب را روی آب ریخت تا به آب بفهماندکه فرزند زهرا تشنه است.
دوم آن که این یک رفتارایثارگرانه ی برخاسته ازیک خصلت والای اخلاقی است و درون حضرت عباس نهادینه شده.به همین جهت هرگاه ایشان درچنین وضعیتی قرارمی گرفت، همین کار را می کرد. پس کارشان بسی فراتر از ادب است. اخلاقیات بسیار ارزشمندترازآداب هستند.


حسین حاجی پور