1- نفاق آن قدر تأثیرات بیرونی منفی دارد که حتی امام معصوم را هم گلهمند میکند؛ زیرا حضرت در موعظهاش فرموده چنین مباش.
2- موعظه امامان معصوم علیهم السلام بر اساس مقتضای حال مخاطبان بوده است.
3- برخی انسانها، امید کاذب به آخرت دارند، در حالی که هیچ گونه عمل شایستهای انجام نمیدهند.
4- آرزوهای دور و دراز، توبه را به تأخیر میاندازد و انسان را نسبت به گناهان جری میکند.
5- بین آرزوهای دور و دراز که مورد نکوهش است، با امید تفاوت وجود دارد. امید باید در وجود انسان زنده باشد تا او را نسبت به کارها ترغیب سازد.
6- بین زهد و زهدنمایی تفاوت وجود دارد؛ برخی گفتار زاهدانه دارند، ولی اعمالشان، اعمال راغبین به دنیاست که این زهدنمایی است.
7- حرص باعث میشود انسان پیوسته خواهان بیشتر باشد. از طرفی قناعت برعکس این حالت است. منافقان این دو صفت را در خود جمع کردهاند و این همان تضاد و تناقص است که منشأ همه اعمال دوگانه و افکار نفاقآلود شده است.
8- انسانهای زیادهخواه معمولا شکرگزار نعمتهای خدایند، چون پیوسته بیشتر را طلبکارند.
9- شکر نعمت به دو گونه زبانی و عملیاست. شکر عملی همان کردار شایسته انسان و ترک گناهان است.
10- شرط اساسی امر به معروف و نهی از منکر این است که ابتدا خود انسان، پذیرای معروف و خوبیها باشد.
11- بین کمکاری و پرتوقعی چه ارتباطی میتواند باشد که انسان از یک طرف کمکار باشد، از از طرف دیگر درخواست زیادی داشته باشد؛ منافقان هستند که این دو ویژگی را به هم ربط دادهاند.
12- یکی از تناقصهای منافقان آن است که نیکان را دوست دارند، ولی نیکی را دوست ندارند. با گنهکاران دشمن هستند، ولی خودشان گناهکارند، این به دلیل شخصیت نفاقآلودشان است که افراد برایشان مهماند نه اعمال.
13- گناه زیاد، یکی از عوامل مهم ترس از مرگ است. با این وجود چرا انسانها باز هم بر گناهان اصرار دارند؟!
14- اگر صفت صبر در وجود انسان نهادینه باشد، او در بیماریها عجول و ناشکیباست و در هنگام سلامتی، خوشگذران میگردد.
15- وقتی انسان فقط خویشتن را میبیند و خود محور است، در سلامتیها و عافیتها، دچار عجب و غرور میگردد که خدا را دوست دارد. اما وقتی مورد ابتلای بیماری یا مشکلات قرار میگیرد، به خدا بدبین و ناامید میشود؛ چون خدانگر نیست. خودنگر است.
16- انسانهای این چنین، در بلاها مضطر شده و به دعا روی میآورند، اما در گشایش کارها از خدا روی برمیگردانند.
17- بسیار عجیب است که انسان در امور دنیا، نفس خود را اسیر سازد، ولی در امور آخرت، او اسیر نفس گردد!
18- عجیبتر آن است که انسان از گناهان دیگران به عاقبتشان میترسد، ولی به گناهان خود توجه نمیکند و برعکس، اعمال مثبت خود را میبیند.
19- انسانهایی که تقوا را در وجود خویش جای ندادهاند، همین که به ثروت میرسند، سرمست میشوند و اگر همان ثروت از آنها گرفته شود و دچار تنگدستی گردند، ناامید میگردند.
20- بین کمکاری و پرتوقعی چه ارتباطی میتواند باشد که انسان، کمکار باشد، اما درخواست زیاد داشته باشد؛ فقط منافقان هستند که این دو ویژگی را درون خویش جای دادهاند.
21- بسیار مایۀ تأسف و تعجب است که برخی انسانها حاضرند به خاطر شهوت، همه مشکلات را تحمل کنند و همه بیراههها و موانع را بپیمایند، اما اگر رنج دیگری برایشان پیش آید، آه و فغان سر میدهند که دین چقدر سختگیری دارد.
22- برخی، مردم را به خوبی آگاه می سازند، اما خود عبرت نمیگیرند. خوب موعظه میکنند، اما خود موعظه نمیشوند. گفتار بسیار و کردار کم، نتیجه این وضعیت است.
23- انسان اگر بیندیشد، قطعاً در امور ناپایدار دنیا با دیگران رقابت نمیکند، بلکه وقت خود را صرف ذخیرهسازی برای امور ماندگار آخرت میکند و زندگیاش را در این جهت سروسامان میدهد.
24- گاهی برخی راه را گم میکنند؛ چیزهایی را که به ضرر و زیان، آنهاست، خوب و غنیمت میپندارند، ولی اموری را که رهتوشه و ذخیره آنها خواهد بود، غرامت میبینند. خدا ما را غافل نسازد که چنین پنداری پیدا کنیم.
25- خشیت و ترس از مرگ با اتلاف وقت و از دست دادن فرصتها جمع نمیشود؛ یعنی کسی که از مرگ میترسد، به دنبال فرصتهاست و در انجام اعمال شایسته میکوشد.
26- از حکمت مولای متقیان استفاده میشود انسانهای منافق که خودبرتر بین و خودمحورند و همیشه خود را میبینند، در نگاه به گناهان، خود را نمیبینند! بلکه دیگران جلو چشمان آنها هستند و در این جهت همیشه مردم را متهم میکنند. در واقع آنها با اتهامزنی به دیگران، درصدد بزرگ جلوه دادن خودشان هستند.
27- متقین برخلاف منافقان هستند و اگر کسی در اطاعت خدا کوشید، آن عمل، نزد آنان بزرگ جلوه میکند و این به خاطر آن است که پرهیزگاران، عمل برایشان مهم است نه فرد.
28- نشست و برخاست با افراد ثروتمندی که به لغویات مشغولند و برای فقرا ارزشی قائل نیستند، ممنوع!
29- یکی از مسائلی که سلمان فارسی را ارزشمند ساخت، این بود که فقرا را بسیار دوست میداشت و آنها را بر اهل دنیا ترجیح میداد.
30- منافق چون عدالت ندارد، در قضاوتها و داوریهایش، یک جانبه حکم میکند و البته که حکم کردنش به نفع خویشتن است نه دیگران.
31- مایه تعجب است که انسان، دیگران را ارشاد کند، اما خود به سمت گمراهی و معصیت پیش برود.
32- کمفروشی و خیانت در امانت، از مصادیق بارز عدم دقت نسبت به ادای حقوق دیگران است که منافقان مرتکب میشوند. اما اگر کسی این کار را با خودشان بکند، به شدت واکنش نشان میدهند.
33- منافقان، بیشتر از مردم میترسند، از خدا نمیترسند، ترس در وجودشان نهادینه شده است؛ اما ترس از خلق نه از خالق
34- همه صفاتی که ذکر شده، صفاتی است که امام علی؟ع؟ درباره منافقان برمیشمارد و توصیف میکند. و البته حضرت نهی میکند که این گونه نباشیم. در واقع بنیان و بنیاد و هسته اصلی این صفات همان نفاق است که منجر به تضاد و تناقص شخصیتی و رفتاری آنها گردیده است.
all understand media is a wonderful source of facts.