ابلیس از طایفه جن است که به خاطر کثرت عبادت با فرشتگان مقرب الهی نشست و برخاست می کرد، اما تکبر او نسبت به دستور خداوند، او را گمراه نمود و تا روز قیامت تبدیل به شیطانی تمام عیار گردید.
شیطان در مراحل مختلفی به تدریج بر وجود انسانها نفوذ میکند و نه تنها آنها را گمراه می سازد، بلکه به واسطه آنها فساد را در جامعه انسانی ترویج مینماید.
نفوذ شیطان بر انسان ها به خاطر وجود بسترهای گناهی است که خود انسانها عامل اصلی آن هستند. یعنی شیطان وقتی نفوذ میکند که یک کشش به سمت گناه در انسانها میبیند.
وقتی انسانها تابع شیطان میگردند و دست دوستی به او میدهند، او هم دست دوستی خویش را به سوی آنها دراز میکند و آنها را شریک اعمال فسادانگیز خویش میگرداند.
هنگامی که شیطان در وجود انسانهای گنهکار، احساس امنیت میکند، شروع به تولید و پرورش شیاطین میکند؛ یعنی وجود برخی انسانهای گنهکار بستر تولید و پرورش شیاطین جن و انس میگردد.
پس از آن که افکار شیطان در قلوب برخی مردم نهادینه شد، آنگاه دیدگاهشان و گفتارشان، همان دیدگاه و گفتار پلید شیطان خواهد شد.
آخرین مرحله نفوذ شیطان، همان گمراهی انسان است که شیطان، با گمراهی او، جامعه را هم به فساد میکشاند و کسانی را که در دام او گرفتار شدهاند،بر مَرکَب گناهان سوار کرده و به آتش جهنم میاندازد.